کوروش نفسمکوروش نفسم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

قشنگ ترین نفس دنیا

درآمدن دندان بالایی کوروش - اواخر مرداد 92

سلام گل پسرم نفسم این هفته 2 دندان بالایی ات داشت درمی آمد و شما کمی تب کردی و همش سرت داغ بود و بیحال بودی منم مدام در صندلیت تابت میدادم و بغلت کردم و باهات بازی میکردم تا شاید دردت کمتر بشه . شکر خدا تا دندانت سر از لثه درآوردن روی خنده های ماهات را دوباره دیدیم . ماشاله مامانی اینم خنده ی موشی پسرم ...
31 مرداد 1392

9 مین ماهگرد - 22 مرداد 1392

٩مین ماهگرد کوروش موچولو       کارهای کوروش در نهمین ماهگرد گفتن ماما - بابا - به به - آبه چند قدم راه رفتن و محکم خوردن روی زمین موقع ورود بهت میگیم دست بده دست راستت را جلو می بری موقع خداحافظی بای بای می کنی موقع پخش هر نوع آهنگی به شدت دست می زنی و سرسر میکنی موقع احساسی شدن صورتت را به صورتمان می کشی   ...
22 مرداد 1392

موهای پسرم بعد ازخواب نیمروزی - 20 مرداد 1395

موهاشو ببین ، عینکشو امروز وقتی از خواب ظهر بیدارشدی موهات خیلی باحال و خنده دار شده بود ، فکرکنم اگر تصمیم داشتم موهات را حالتی بدم به این مرتبی نمیشد . البته بعدش دایی محمدرضا آمدند دیدنت و دایی هم عینکش را به چشمای خوشکلت زد و دیدنی شده بودی فقط از پشت عینک به ما نگاه می کردی و میگفتی ماما . . . بابا . . . و فکر میکردی کسی تو را نمی بینه خدایا متشکرم به خاطر تمام داشته هایم متشکرم به خاطر فرزندم متشکرم به خاطر همه چیز خدایا متشکرم به خاطر . . .   ...
20 مرداد 1392

عید سعید فطر - 18 مرداد 1392

عید تو هم مبارک پسرم دیروز که عید سعید فطر بود و همه فامیل از طرف خاله پریسا (دخترخاله بابا ) پارک جنت دعوت شده بودیم برای آش رشته ای که اول هر ماه میپزند و هم برای خداحافظی که قصد دارند برای زندگی به شهر دیگری بروند ، تو هم که حسابی توی پارک بهت خوش گذشت و هرکسی هم آمده بود تو را سوار ماشینت کردند و تو پارک گشتی زدی و در کل یه جورایی همه پسر و دختر فامیل مشغول بازی باهات و قربون صدقه ات رفتن بودند .تو هم که ماشااله پسر با ادبی هستی و خوشرو باعث میشه تو دل همه بری موش مامانی . ...
18 مرداد 1392

کوروش و دایی محمدرضا - 14مرداد 1392

سلام گل پسرم دیروز با بابایی رفتیم یک سری به دایی محمدرضا زدیم و شما هم که دایی را دیدی سراز پا نمیشناختی و همش رفتی بغل دایی و با دستای قشنگت اون را ناز میکردی . عزیزم دایی محمدرضا چندتا سگ داره که شما اصلا از هیچکدومشان نمیترسیدی همش ازخودت یه صدایی درمی آوردی که نگاهت کنند و دست براشون بالا میبردی و ذوق میکردی قربونت برم . اینم هاپی های دایی ...
14 مرداد 1392

تقدیم به پسرم - مرداد 1392

تقدیم به صاحب چشمانی که آرامش قلب من است و صدایش دلنشین ترین ترانه من است. از بودنت برایم عادتی ساختی که بی تو بودن را باور ندارم چه خوب شد که به دنیا آمدی و چه خوب تر شد که دنیای من شدی همیشه بدان که تا بیکران عشق عاشقانه دوستت دارم... پسرم وقتی صدای خنده های تو در قلب این خانه می پیچد از بودنت خدای را هزاران مرتبه شکر میکنم ، وقتی با تمام وجودت میگویی ماما ، جانم را زیر قدمهای کوچکت پهن میکنم و با تمام وجودم میگویم جانم عزیزم ، وقتی آن دستان کوچک صورت من را نوازش میکند من از خود بیخود میشوم و در آسمانها سیرمیکنم . ...
11 مرداد 1392

ساندویچ خوردن کوروش - 7 مرداد 92

سلام عروسک مامان ، خوشمزه من این روزها خیلی ازکارهایی که میکنی شیرین تر شده و خیلی موقعها تا میخوام ازت عکس بگیرم دیر شده و صحنه حساس را از دست دادم اما دیروز رفتیم از بیرون ساندویچ گرفتیم وآمدیم خانه که بخوریم وقتی آمدیم اولین ساندویچی که از توی نایلکسش درآوردم شما از من گرفتی و بدون هیچ معطلی شروع کردی به خوردن قربونت برم ، منم که تا این کارت را دیدم چند تا عکس ازت گرفتم ، خوشکلم . نوش جان پسرم  خدایا ازت هزار بار متشکرم   ...
7 مرداد 1392
1